مثال : برنامه ای بنویسید که یک رشته ( متن) را از کاربر بگیرد و آخرین حرف رشته را ستاره بگذارد.
;Program myprog
;Uses WinCRT
var
;i:integer
;s:string
begin
;("writeln("enter string
;(readln(s
;(i:=lenght(s
;"*"=:[s[i
;(writeln(s
.end
دستور تبدیل int به str
این دستور محتوی یک عد صحیح را به رشته تبدیل می کند
;(عدد,رشته)str
دستور mod
برای تعین زوج یا فرد بودن یک عد مورد استفاده قرار می گیرد و اگر باقی مانده آن عد تقسیم بر دو صفر بود زوج و در غیر اینصورت فرد است
mod 2=0 عدد
مثال : برنامه ای بنویسید که عدد از کاربر بگیرد و بگوید که عدد متقارن است و اگر نبود بگوید که عدد متقارن نیست
;Program myprog
;Uses WinCRT
var
;i,len:integer
;s:string
begin
;("writeln("enter number
;(readln(i
;(str(i,s
(len:=lenght(s
if len mod 2=0 then
begin
;("عد متقارن نیست")write
;halt
end;
for i:=1 to len/2 do
begin
if s[i]<>s[len-i+1] then
begin
;("عد متقارن نیست")writeln
halt
end
;("عد متقارن هست")writeln
.End
متغیر string
این متغیر مکانی از حافظه است که نوشته ها و متن (به تعداد 256 character) را می توان درون آن قرار داد . فرق آن با متغیر char در این است که متغیر char می تواند یک حرف را در خود جا دهد در حالی که string می تواند کلمه و یا حتی کلمات (متن) که تعداد حروف آن بیش تر از 256 character نباشد را در آن جا داد .
توجه : رشته = string = متن یا نوشته
بدست آوردن طول رشته (string)
دستور length : از این دستور برای محاسبه تعداد حروف یک رشته استفاده می شود .
مثال : برنامه ای بنویسید که یک رشته ( متن) را از کاربر بگیرد و طول رشته (تعداد حروف آن) را چاپ کند .
;program ibprogrammer
;Uses WinCrt
var
;s:string
;begin
;(readln(s
;( (writeln( s , " = " , length(s
.end
توضیح مثال بالا
دو خط اول که برای نوشتن هر برنامه در پاسکال استفاده می شه.
var را وقتی استفاده می کنیم که بعدش بخواهیم متغیر تعریف کنیم.
;s:string یعنی این که یک متغیر از نوع string تعریف کردیم (که می تواند حاوی متن باشد)
begin یعنی برنامه نویسی شروع شد.
;(readln(s یعنی از کاربر بخواه تا متنی که باید درون s قرار بگیرد را تایپ کند .
;( (writeln( s , " = " , length(s
یعنی طول رشته (تعداد حروف متن) را به کاربر به صورت زیر نشان بده ( اگر s = متن تایپ شده توسط کاربر=welcome to ib )
welcome to ib = 11
end یعنی برنامه را تمام کن.
سلام
مثال : برنامه ای بنویسید که سانتی متر را بگیرد و بر حسب اینچ چاپ کند .
inch <= cm
اطلا عات مورد نیاز :
1inch = 1cm * 2.54
توجه : کامیوتر در حالت یش فرض، اعداد اعشاری را به صورت علمی نمایش می دهد . یعنی ?? = ?.? * ??
;Program ibprogram
;Uses WinCrt
var
;n:real
;begin
;(":writeln("enter one real number
;(readln(n
;n:=n*2.54
;(writeln("n=" , n
.end
توضیح مثال بالا
دو خط اول که برای نوشتن هر برنامه در پاسکال استفاده می شه.
var را وقتی استفاده می کنیم که بعدش بخواهیم متغیر تعریف کنیم.
;n:real یعنی این که یک متغیر از نوع real تعریف کردیم (که می تواند حاوی اعداد حقیقی باشد)
begin یعنی برنامه نویسی شروع شد.
;("writeln ("Enter one real number یعنی متن enter one real number را به کاربر نشان بده .
;(readln (n یعنی n یا همان عدد حقیقی را از کاربر بخواه
;n:=n*2.54 یعنی به جای مقدار n مقدار n*2.54 را قرار بده .
;(writeln("n=" , n یعنی < مقدار n = n > را به کاربر نشان بده.
end یعنی برنامه را تمام کن.
با سلام
امیدوارم که سال خوب و موفقی داشته باشید .
===========================
به زودی لینک همه درس های آموزش پاسکال را یکجا برای شما قرار می دهم . ه
: halt دستور
این دستور جهت اتمام برنامه در هر زمانی مورد استفاده قرار می گیرد . ه
: char متغییر
این نوع متغییر مکانی از حافظه است که یک حرف یا کاراکتر می توان درون آن جای داد . ه
: مثال
با استفاده از دستورfor برنامه ای بنویسید که مرتبا حروف از کاربر بگیرد و اگر کاراکتر مورد نظر Q بود برنامه خاتمه پیدا کند .
;program ib
;Uses WinCrt
var
;i:integer
;c:char
begin
;("writeln ("Enter character
for i:=1 to 28 do
begin
;(readln (c
if c="Q" then
;halt
;end
;end
.end
توضیح مثال بالا
دو خط اول که برای نوشتن هر برنامه در پاسکال استفاده می شه.
var را وقتی استفاده می کنیم که بعدش بخواهیم متغیر تعریف کنیم.
;i:integer یعنی این که یک متغیر از نوع inteegr تعریف کردیم (که می تواند حاوی عدد باشد)
;i:char یعنی این که یک متغیر از نوع charactr تعریف کردیم (که می تواند حاوی حرف باشد)
begin یعنی برنامه نویسی شروع شد.
;("writeln ("Enter character یعنی متنenter character را به کاربر نشان بده .
for i:=1 to 28 do
begin
;end
یعنی دستورات بین begin و end را 28 بار تکرار کن .
;(readln (c یعنی c را از کاربر بخواه
if c="Q" then
;halt
;end
یعنی اگر C برابر کاراکتر Q بود برنامه را تمام کن .
end یعنی برنامه را تمام کن.
مثال :
برنامه ای بنویسید که مرتبا حروف را از کاربر بگیرد و اگر کاراکتر مورد نظر Q بود از برنامه خارج شود .
;program myprog
;uses wincrt
var
;c:char
begin
;clrscr
;(readln(c
while c<>"a" do
begin
;(readln(c
;end
;end
توضیح مثال بالا :
دو خط اول که برای نوشتن هر برنامه در پاسکال استفاده می شه .
var را وقتی استفاده می کنیم که بعدش بخواهیم متغیر تعریف کنیم .
;c:char یعنی این که یک متغیر از نوع char (که می تواند حاوی یک حرف باشد) تعریف کردیم .
begin یعنی اینکه می خواهیم برنامه نویسی را شروع کنیم .
;clrscr یعنی اینکه اگر در صفحه نوشته ای از قبل باقی مانده است اون را پاک کند .
;(readln(c
یعنی اینکه از کاربر c را بپرس یعنی اینکه کاربر می تونه هر چیزی رو که می خواهد در c قرار بگیره تایپ کنه
while c<>"a" do
begin
;(readln(c
;end
در اینجا از دستور WHILE استفاده کردم و گفتم تا وقتی که شرط درست نیست دستور بین begin و end را تکرار کن .در اینجا "c<>"a همون شرط ما هستش و یعنی اینکه تا وقتی که C نا مساوی a هستش دستورات بین begin و end را تکرار کن .
;(readln(c رو هم که قبلا توضیح دادم .
end هم که یعنی تمام .
متغیر char
این متغیر مکانی از حافظه است که یک حرف را می توان درون آن جا داد .
==============================
دوستان اگر در فهم مثال ها مشکل دارید در قسمت پیشنهادات بپرسید تا برایتون بیشتر توضیح بدهم .